پرده نخست:از تولد تا پایان دانشگاه
تولد، خانواده و دوران کودکی
دونالد جان ترامپ در ۱۴ ژوئن ۱۹۴۶ (۲۴ خرداد ۱۳۲۵) در کویینزِ نیویورک به دنیا آمد. او چهارمین فرزند خانواده بود. پدرش فردیک ترامپ سازندهی موفق ساختمانهای مسکونی اجارهای بود. او پس از جنگ جهانی دوم مدتی تبار خود را سوئدی معرفی میکرد، در حالی که ریشهی خانوادگیاش آلمانی بود. مادرش مری مکلئود ترامپ مهاجری اسکاتلندی بود که در ۱۷ سالگی به آمریکا آمد و در سال ۱۹۳۶ با فرد ترامپ ازدواج کرد. خانواده در محلهی مرفه جامائیکا استیتز زندگی میکردند و دونالد کودکی خود را در رفاه گذراند. او از همان سالهای ابتدایی روحیهای جاهطلب و پرخاشگر داشت. خودش در خاطراتش نوشته که «از همان دبستان بچهای جسور و پرخاشگر» بود. این رفتارها والدین را نگران کرد و در ۱۳ سالگی او را به آکادمی نظامی نیویورک فرستادند تا نظم بیاموزد. ترامپ در این مدرسه پیشرفت کرد، ورزشکار شد و نقش رهبری گرفت. او در سال ۱۹۶۴ فارغالتحصیل شد.
تحصیلات و سالهای دانشگاه
ترامپ پس از پایان دبیرستان نظامی، در سال ۱۹۶۴ وارد دانشگاه فوردهام شد. او دو سال بعد به دانشکدهی وارتون در دانشگاه پنسیلوانیا انتقال یافت و در سال ۱۹۶۸ لیسانس اقتصاد گرفت. ترامپ در تابستانها در شرکت املاک پدرش کار میکرد و از نزدیک با فضای کسبوکار خانوادگی آشنا میشد. همزمان جنگ ویتنام ادامه داشت و او مانند بسیاری از همنسلانش مشمول خدمت اجباری شد. ترامپ ابتدا با معافیت تحصیلی از اعزام دور ماند. بعد از آن پزشک او را به دلیل خار پاشنه معاف کرد و همین موضوع بهطور کامل او را از خدمت نظامی خارج کرد. در قرعهکشی سربازگیری سال ۱۹۶۹ نیز شانس با او یار بود؛ شمارهی تولدش ۳۵۶ از ۳۶۶ شد و احتمال فراخوانده شدنش تقریباً از بین رفت. او هیچوقت به ارتش نرفت و مسیر خود را در کسبوکار ادامه داد.
پرده دوم:فعالیتهای اقتصادی
ورود به فعالیتهای اقتصادی، املاک و مستغلات
ترامپ پس از پایان تحصیل در سال ۱۹۶۸ به نیویورک برگشت و فعالیت حرفهای خود را در شرکت ساختمانی پدرش شروع کرد. این شرکت را مادربزرگ و پدرش راهاندازی کرده بودند و بیشتر در ساخت و اجارهی مجتمعهای مسکونی میاندرآمدی در کویینز و بروکلین کار میکرد. ترامپ جوانی جاهطلب بود و میخواست مقیاس کار را بزرگتر کند. او در اوایل دهه ۱۹۷۰ به توسعهی پروژهها در ایالتهایی مثل ویرجینیا، اوهایو، نوادا و کالیفرنیا کمک کرد. با این حال چشمش به منهتن بود؛ شهری که ثروت، شهرت و فرصت را یکجا داشت. او میخواست وارد بازار بزرگ و رقابتی آنجا شود. ترامپ بعد از چند سال کسب تجربه، در سال ۱۹۷۱ ریاست شرکت را به دست گرفت و دو سال بعد نام آن را به «سازمان ترامپ» تغییر داد.
با ورود ترامپ به مدیریت شرکت، نخستین جنجال جدی خیلی زود شکل گرفت. در سال ۱۹۷۳ وزارت دادگستری آمریکا از فرد ترامپ و دونالد ترامپ بهدلیل تبعیض نژادی در اجارهی واحدهای مسکونی شکایت کرد. دولت ادعا کرد شرکت ترامپ متقاضیان سیاهپوست را از اجارهی آپارتمان محروم میکند و این رفتار قانون حقوق مدنی را نقض میکند. ترامپها اتهامها را رد کردند، اما در نهایت پس از یک نبرد حقوقی طولانی در ژوئن ۱۹۷۵ توافق کردند پرونده را ببندند. طبق این توافق آنها باید رویههای عدم تبعیض را اجرا میکردند و فرصت اجاره را برای اقلیتها افزایش میدادند. در متن سازش اعتراف رسمی به تخلف وجود نداشت، اما همین پرونده از همان آغاز نام ترامپ را وارد فضای جنجال و انتقاد عمومی کرد.
توسعه امپراتوری تجاری و برند «ترامپ»
در اواخر دهه ۱۹۷۰، دونالد ترامپ با بهرهگیری از پشتوانه مالی و ارتباطات پدرش، دست به نخستین پروژه بزرگ خود در منهتن زد. او در سال ۱۹۷۶با همکاری زنجیره هتلهای هایت، هتل مجلل کومودور (نزدیک ایستگاه گرند سنترال) را که رو به ورشکستگی بود خریداری و بازسازی کرد و آن را با مشارکت شهرداری نیویورک به هتل گرند هایت تبدیل نمود. ترامپ برای این معامله تخفیف مالیاتی کمسابقهای از شهرداری گرفت؛ او توانست یک معافیت ۴۰ ساله از پرداخت مالیات ملک به ارزش تقریبی ۴۰۰ میلیون دلار به دست آورد که نقش کلیدی در تحقق پروژه داشت. موفقیت این معاملهی پرسروصدا نام ترامپ را به عنوان یک توسعهدهنده جاهطلب در منهتن مطرح کرد. در سال ۱۹۸۰ هتل گرند هایت افتتاح شد و راه را برای موجی از پروژههای بلندپروازانهی دیگر هموار ساخت.
در دهه ۱۹۸۰ امپراتوری املاک ترامپ با سرعت رشد کرد. او در سال ۱۹۸۳ برج ترامپ را در خیابان پنجم منهتن تکمیل کرد؛ آسمانخراشی ۵۸ طبقه با نمای مرمر و آبشار داخلی که فروشگاههای لوکس، دفاتر اداری و پنتهاوس محل سکونت خودش را در بر میگرفت. برج ترامپ خیلی زود به نماد ثروت نیویورک تبدیل شد و جایگاه او را بهعنوان سازندهای مشهور تثبیت کرد. او پروژههای دیگری مانند مجتمع لوکس ترامپ پلازا و مجموعه ترامپ پلیس را اجرا کرد. ترامپ در همین دوره فعالیتش را فراتر از نیویورک برد و وارد صنعت کازینو در آتلانتیکسیتی شد. او در میانه دهه ۱۹۸۰ چند هتل و کازینو ساخت یا خرید؛ از جمله ترامپ پلازا هتل و کازینو در سال ۱۹۸۴ و ترامپ کسل در سال ۱۹۸۵. جاهطلبانهترین پروژهاش کازینوی عظیم ترامپ تاجمحل بود که در آوریل ۱۹۹۰ با هزینهای نزدیک به یک میلیارد دلار افتتاح شد و ترامپ آن را «هشتمین عجایب دنیا» نامید.
بحرانهای مالی ترامپ در دهه۹۰
در دهه ۱۹۸۰ امپراتوری ترامپ با سرعت رشد کرد، اما جاهطلبی او ریسک مالی سنگینی ایجاد نمود. او برای پروژههای عظیم خود وامهای کلان گرفت و بدهی زیادی ساخت. رکود بازار املاک در آغاز دهه ۱۹۹۰ و بهرههای بالا، ضربه مهمی به او زد. درآمد کازینوها دیگر توان پرداخت اقساط را نداشتند. پدرش برای کمک، در سال ۱۹۹۰ حدود ۳.۳۵ میلیون دلار چیپ از ترامپ کسل خرید تا نقدینگی ایجاد کند. مقامهای نیوجرسی این اقدام را وام غیرقانونی دانستند و شرکت ترامپ را ۶۵ هزار دلار جریمه کردند. در سال ۱۹۹۱ اولین ورشکستگی ترامپ ثبت شد و کازینوی تاجمحل زیر فصل ۱۱ بازسازی شد. یک سال بعد هتل پلازا نیز به دلیل بدهی ورشکست شد و ترامپ آن را واگذار کرد. تا ۱۹۹۲ دو شرکت بزرگ او سقوط کردند و شهرتش آسیب جدی دید تا جایی که کتاب «از عرش به فرش» در ۱۹۹۳ او را «مضحکه عمومی» نامید.
ترامپ با وجود شکستها راه بقا را پیدا کرد. او در نیمه دهه ۱۹۹۰ از قوانین ورشکستگی استفاده کرد که بدهیها را بازسازی و وامدهندگان را قانع کند تا شرایط پرداخت سبک شود. این روند اعتبارش را کم کرد، اما کسبوکارش را زنده نگه داشت. او بعدها گفت از قوانین کشور برای کاهش بدهی استفاده کرده است. ترامپ سپس شرکت Trump Hotels & Casino Resorts را تأسیس کرد و بخشی از املاک و کازینوها را به آن منتقل کرد تا با فروش سهام سرمایه جذب کند و ریسک شخصیاش را پایین بیاورد. این شرکت در اواخر دهه ۹۰ داراییهایش را خرید و ترامپ مالک ۵۶ درصد آن شد. اما بخش قمار همچنان زیان میداد. شرکت در ۲۰۰۴ ورشکست شد و ترامپ سهمش را به ۲۷ درصد کاهش داد. در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۴ سقوط تکرار شد. تا ۲۰۱۵ کازینوهای ترامپ تعطیل شدند و او دارایی شخصیاش را حفظ کرد.
کتاب هنر معامله
با وجود فراز و نشیبهای مالی، ترامپ همیشه تصویری موفق از خود در رسانهها ساخته است. او از شکستها درس گرفت و برند «ترامپ» را به سرمایه اصلیاش تبدیل کرد. از اوایل دهه ۱۹۹۰ تصمیم گرفت نام خانوادگیاش را به نماد تجمل و پیروزی بدل کند. او مجموعهای از فعالیتهای جانبی را آغاز کرد که بسیاری از آنها فقط بر پایه فروش یا اعطای مجوز نام «ترامپ» بودند. در سال ۱۹۸۷ با کمک یک نویسنده کتاب «هنر معامله» را منتشر کرد. این کتاب ترکیبی از خاطرات و نکات کسبوکار بود و به پرفروش شماره یک نیویورکتایمز تبدیل شد. میلیونها نسخه از آن فروش رفت و چهرهی او را بهعنوان یک تاجر خودساخته تثبیت کرد. او در سالهای بعد بیش از ۱۵ کتاب دیگر منتشر کرد؛ از «بقا در اوج» در ۱۹۹۰ تا «هنر بازگشت» در ۱۹۹۷ و «آمریکای علیل» در ۲۰۱۵ که همه این کتابها برند ترامپ را بهعنوان نماد موفقیت تقویت کردند.
ترامپ فقط به کتابها اکتفا نکرد و نامش را روی هر کالایی گذاشت. او زمینهای گلف بسیاری در آمریکا و کشورهای دیگر خرید. برجها و هتلهایی در نیویورک، شیکاگو و لاسوگاس ساخت. عمارت مار-ئه-لاگو را خرید و آن را به باشگاه خصوصی تبدیل کرد. همچنین کسبوکارهای عجیبتری مثل دانشگاه ترامپ، خطوط هوایی ترامپ و تیم فوتبال نیوجرسی جنرالز را تجربه کرد. بسیاری از این پروژهها شکست خوردند یا به حاشیه رفتند، اما نام «ترامپ» در ذهن عموم باقی ماند. او با کمک رسانهها شهرتش را از یک تاجر محلی به یک چهره ملی ارتقا داد. نیویورکتایمز در سال ۲۰۰۴ نوشت: «نام ترامپ چنان مترادف موفقیت شده که حتی رسواییها هم بهسختی به آن آسیب میزنند. قواعدی که دیگران را محدود میکند، برای ترامپ صدق نمیکند». این توصیف نشان میدهد او چگونه با وجود شکستها برند شخصی خود را حفظ و تقویت کرد.
مسابقات ملکه زیبایی امریکا
ترامپ از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۱۵ مالک مشترک مسابقات ملکه زیبایی آمریکا، دختر شایسته نوجوان آمریکا و دوشیزه جهان بود. این رویدادهای پربیننده نام او را در دنیای سرگرمی برجستهتر کرد و او را به صنعت مد و رسانه پیوند داد. اما در سال ۲۰۱۵ ورق برگشت. ترامپ کارزار انتخاباتی خود را با سخنان تند درباره مهاجران آغاز کرد و شبکههای انبیسی و یونیویژن در اعتراض، پخش مسابقات مرتبط با او را قطع کردند. ترامپ مجبور شد سهامش را در این مسابقات بفروشد و بدین ترتیب فعالیتش در این حوزه پایان یافت. با وجود این، تلاشهای او تا اواسط دهه ۲۰۱۰ از ترامپ چهرهای جهانی ساخت. سازمان ترامپ تا سال ۲۰۱۶ مالک دهها برج، هتل و زمین گلف در کشورهای مختلف بود. خود ترامپ نیز ثروت شخصیاش را چندین میلیارد دلار اعلام میکرد؛ هرچند رقم واقعی داراییهایش همیشه محل تردید و بحث بود.
پرده سوم :رسانه ای شدن
حضور در رسانهها و برنامههای تلویزیونی
ترامپ از دهه ۱۹۸۰ فهمید که شهرت رسانهای میتواند موتورِ پیشبرنده تجارت و جاهطلبیهایش باشد. او برخلاف بسیاری از تاجران، عاشق حضور در تلویزیون و فرهنگ عامه بود. در ۱۹۸۹ نقشی کوتاه در «تنها در خانه ۲» داشت و در دهه ۹۰ مرتب در برنامههای پرمخاطب ظاهر میشد. او با شومنگری ذاتیاش نامش را در صدر خبرها نگه میداشت؛ گاهی با مصاحبههای جنجالی و گاهی با حضور در شوهای سرگرمی. اوج حضور رسانهای او در ۲۰۰۴ رقم خورد؛ زمانی که به پیشنهاد مارک برنت، مجری و ستاره برنامه «کارآموز» در NBC شد. او در نقش کارفرما رقابت شرکتکنندگان را ارزیابی میکرد و هر هفته یکی از آنها را با جمله «تو اخراجی!» کنار میگذاشت. «کارآموز» خیلی زود به پدیدهای تلویزیونی تبدیل شد و بیش از ۲۰ میلیون نفر را پای صفحه نشاند. نسخه سلبریتی نیز در ۲۰۰۸ ساخته شد. حضور ترامپ تا ۲۰۱۵ ادامه یافت و او با این برنامه به چهرهای ملی و قدرتمند بدل شد.
محبوبیت «کارآموز» جایگاه ترامپ را بهعنوان یک شخصیت رسانهای تثبیت کرد و او را فراتر از یک تاجر نشان داد. میلیونها آمریکایی او را فردی صریح، مقتدر و قاطع میدیدند. فراتر از این برنامه، ترامپ بارها وارد فرهنگ عامه شد؛ در شوهای تلویزیونی، مسابقات ورزشی و رویدادهای سرگرمی. در ۲۰۰۷ ستارهای در پیادهروی مشاهیر هالیوود دریافت کرد. همان سال در WrestleMania 23 و در داستان «نبرد میلیاردرها» حضور یافت و بعدها وارد تالار مشاهیر WWE شد. این حضورها ربطی به املاک نداشت، اما پایگاه مردمی او را گستردهتر کرد و عطش دیدهشدنش را آشکار ساخت. بهمرور، شخصیت تلویزیونی ترامپ از شخصیت تجاری او پیشی گرفت و شاهکلید تبدیل او به چهرهای ملی شد.
ساخت شخصیت عمومی و تصویرسازی رسانهای
ترامپ سالها وقت گذاشت تا تصویر عمومی خاصی از خود بسازد. او جاهطلبی تجاری، سبک زندگی مجلل، رفتار جنجالی و مهارت رسانهای را کنار هم قرار داد تا شخصیتی جذاب برای رسانهها و سرگرمکننده برای مردم بسازد. از دهه ۱۹۸۰ با خودستایی و اغراق، توجه مطبوعات زرد نیویورک را جلب کرد. او مرتب از ثروت و موفقیتش حرف میزد و باور داشت هر نوع توجه رسانهای حتی جنجالی، به نفع اوست. به همین دلیل میگفت: «مهم نیست چه مینویسند، مهم این است که دربارهات بنویسند». او برای انتشار شایعات دلخواهش حتی با نامهای مستعار با خبرنگاران تماس میگرفت. این خودتبلیغی تصویر یک میلیونر جوان و پرشور را ساخت؛ چهرهای که با وجود شکستها نیز حفظش کرد. او پنتهاوس طلاییاش در برج ترامپ، خودروها، هواپیماها و حتی کشتی تفریحیاش را به نمایش میگذاشت و به نماد ثروت افسانهای دهه ۸۰ تبدیل شد.
ترامپ آگاهانه رسانه را به صحنه نمایش شخصیتش تبدیل کرد. کتاب «هنر معامله»، حضور در برنامههای گفتوگومحور و شرکت در «کارآموز» بخشهای اصلی برندسازی او بودند. او صریح، پرخاشگر و بیپروا ظاهر میشد و از درگیری با منتقدان نمیترسید. ترامپ خود را «همیشه برنده» معرفی میکرد و هر شکست را با تبلیغات به پیروزی تبدیل میکرد. اعتمادبهنفس افراطیاش که آن را «اغراق صادقانه» مینامید، برای طرفدارانش جذاب بود. منتقدان اما میگفتند فاصله زیادی میان واقعیت و این تصویر وجود دارد؛ مخصوصاً با توجه به ورشکستگیهای پیاپی او. با این حال، ترامپ روایت رسانهای را بهخوبی کنترل میکرد. حتی وقتی بدهیهایش فاش میشد، با ادعاهای تازه تمرکز افکار عمومی را منحرف میکرد. در مناظره ۲۰۱۵ وقتی به فرار مالیاتیاش اشاره شد، گفت این موضوع «نشان میدهد من باهوشم». چنین جملاتی تصویر مردی موفق و تیزهوش را در ذهن بسیاری تثبیت کرد و به او در ورود به سیاست برتری داد.
روابط با چهرههای مشهور و جنجالهای رسانهای
ازدواجها، طلاقها و زندگی خانوادگی پر سروصدا
زندگی دونالد ترامپ از ابتدا با محافل سلبریتیها و جنجالهای خانوادگی گره خورد. او در ۱۹۷۷ با ایوانا زلنیکووا ازدواج کرد و این زوج در دهه ۱۹۸۰ از پرزرقوبرقترین چهرههای نیویورک بودند. سه فرزندشان—دونالد جونیور، ایوانکا و اریک—در همین دوران به دنیا آمدند. افشای رابطهی پنهانی ترامپ با مارلا مپلز در اواخر ۱۹۸۹ این زندگی را به بحران کشاند. ایوانا در دادخواست طلاق او را به رفتار ظالمانه متهم کرد و جدال حقوقیشان ماهها سوژه رسانهها بود. طلاق در ۱۹۹۲ نهایی شد و ایوانا مبلغ قابلتوجهی دریافت کرد. ترامپ یک سال بعد با مارلا مپلز ازدواج کرد و دخترشان تیفانی به دنیا آمد، اما این ازدواج نیز در ۱۹۹۹ پایان یافت. در ۲۰۰۵ او برای سومینبار با ملانیا کناوس ازدواج کرد و پسرشان بارون در ۲۰۰۶ متولد شد. این پیوندها و جداییهای پر سروصدا ترامپ را همیشه در تیتر خبرها نگه میداشت.
دوستیها، دشمنیها و جنگهای رسانهای ترامپ
ترامپ ارتباطات گستردهای با چهرههای سرشناس داشت و همین روابط، گاه دوستی و گاه خصومت میساخت. او در دهه ۷۰ با روی کوهن، وکیل بدنام، رابطه نزدیک داشت و از او تاکتیکهای تهاجمی در برخورد با دشمنان را آموخت. ترامپ در مهمانیهای نیویورک کنار چهرههایی مانند مایکل جکسون یا محمد علی دیده میشد و در مار-ئه-لاگو میزبان بازیگران، سیاستمداران و ثروتمندان بود. اما او به همان اندازه اهل درگیری لفظی بود. مشهورترین نمونه، جدال طولانی او با روزی اودانل بود. اودانل در ۲۰۰۶ ترامپ را ریاکار خواند و او در پاسخ او را «بازنده کامل» و «از کنترل خارج شده» توصیف کرد. این دعوا سالها ادامه یافت و حتی به مناظرههای ۲۰۱۶ هم کشیده شد. ترامپ میدانست هر جنگ رسانهای نام او را در صدر اخبار نگه میدارد و از همین توجه استفاده میکرد.
ورود به جنجالهای اجتماعی و سیاسی
ترامپ گاهی در موضوعات حساس اجتماعی دخالت میکرد و حاشیهسازی او پیامدهای گستردهای داشت. نمونهی مشهور، اقدام او در پرونده پنج نوجوان پارک مرکزی در سال ۱۹۸۹ بود. او در اوج التهاب پرونده، یک آگهی تمامصفحه در روزنامهها منتشر کرد و بازگشت حکم اعدام را خواست. بسیاری این اقدام را تحریک افکار عمومی علیه پنج نوجوان سیاهپوست و لاتینتبار دانستند. بعدها بیگناهی آنها ثابت شد، اما ترامپ هرگز عذرخواهی نکرد و حتی در ۲۰۱۶ نیز مدعی شد احتمالاً گناهکار بودهاند. این مواضع جنجالی نشان میداد او سازشپذیر نیست و از ایجاد بحث نمیترسد. پیش از ورود به سیاست، مجموعه همین دعواها، دوستیها و موضعگیریهای تند، ترامپ را به چهرهای پرآوازه تبدیل کرد. او خود گفته بود: «من با افراد سرشناس خوب کنار میآیم؛ ما همیشه در دید هستیم». این سبک زندگی مرز میان زندگی خصوصی و تبلیغات تجاری او را از بین برد و هر بخش از زندگیاش را به نمایش عمومی تبدیل کرد.
پرده چهارم:پرونده های حقوقی و کیفری
سوابق حقوقی و پروندههای کیفری یا شکایات مدنی
ترامپ پیش از ریاستجمهوری سابقه حقوقی گسترده و پرتنشی داشت. او در دههها فعالیت تجاریاش دائماً به دادگاه رفتوآمد میکرد و رویکردی تهاجمی در شکایت یا دفاع داشت. طبق گزارش یواسایتودی، تا سال ۲۰۱۶ ترامپ و شرکتهایش حدود ۳۵۰۰ پرونده در دادگاههای ایالتی و فدرال داشتند. در نزدیک به ۱۹۰۰ پرونده، خود ترامپ شاکی بود و طرف مقابل را تحت پیگرد قرار میداد. حدود ۱۴۵۰ پرونده نیز او یا شرکتهایش متهم بودند. بقیه پروندهها مربوط به ورشکستگی یا داوری تجاری بود. این آمار نشان میدهد او بهشدت اهل دعوی قضایی بود و از سیستم حقوقی برای پیشبرد منافعش استفاده میکرد. پرونده تبعیض نژادی سال ۱۹۷۳ نمونهای مهم بود. همچنین در رکود دهه ۹۰ طلبکاران بسیاری از شرکتهایش شکایت کردند. ترامپ برای مدیریت بدهیها چند بار از قوانین Chapter 11 کمک گرفت. با وجود همه این موارد، تا سال ۲۰۱۶ هیچ محکومیت کیفری برای او ثبت نشد.
پروندههای کلاهبرداری؛ دانشگاه ترامپ و بنیاد خیریه»
شکایات مربوط به کلاهبرداری و گمراهسازی بخش مهمی از سابقه قضایی ترامپ را شکل میداد. دانشگاه ترامپ، که وعده آموزش رموز موفقیت در املاک میداد، از ۲۰۱۳ با شکایتهای متعدد روبهرو شد. شاکیان مدعی بودند این مؤسسه با شهریههای سنگین دورههایی کمکیفیت ارائه کرده است. ترامپ ابتدا این شکایات را بیاساس خواند، اما پس از پیروزی در انتخابات ۲۰۱۶ برای پایان دادن به سه دعوای اصلی، ۲۵ میلیون دلار غرامت پرداخت کرد بیآنکه مسئولیت حقوقی را بپذیرد. بنیاد خیریه ترامپ نیز به دلیل تخلفات اداری زیر سؤال رفت. گزارش شد او از سال ۲۰۰۸ هیچ پول شخصی به بنیاد نپرداخته و کمکهای دیگران را به نام خودش خرج کرده است. همچنین اتهاماتی از خودفروشی مالی مطرح شد؛ مثلاً گفته شد با پول بنیاد آثار هنری برای دفاتر خود خریداری کرده است. در نهایت، ترامپ در ۲۰۱۸ پذیرفت بنیاد منحل و باقی وجوه صرف امور خیریه واقعی شود.
رویکرد ستیزهجویانه ترامپ علیه رسانهها و منتقدان
ترامپ علاوه بر درگیریهای تجاری، بارها رسانهها و منتقدان را با تهدیدهای حقوقی تحت فشار قرار داد. او در سالهای فعالیتش دهها بار روزنامهنگاران را به شکایت تهدید کرد تا از انتشار گزارشهای منفی جلوگیری کند. نمونه مشهور، اقدام سال ۲۰۱۵ بود؛ زمانی که وکیلش به مدارس سابق ترامپ نامه نوشت و هشدار داد اگر سوابق تحصیلی او منتشر شود، پیگرد قانونی در پی خواهد داشت. بسیاری از این تهدیدها هرگز به دادگاه نرسید، اما نشاندهنده ذهنیت تهاجمی ترامپ در استفاده از ابزار حقوقی برای کنترل تصویر عمومیاش بود. او دعاوی را فرصتی میدید؛ چه برای دفاع از خود و چه برای بازدارندگی دیگران. این رویکرد بخشی از شخصیت عمومی او را شکل داد و نشان داد محیط حقوقی برای ترامپ فقط عرصه حل اختلاف نبود، بلکه ابزاری برای قدرتنمایی و مدیریت رسانهای محسوب میشد.
پرده آخر: سیاست
مقدمات ورود به سیاست (تا سال ۲۰۱۵)
ترامپ سالها پیش از ورود رسمی به رقابتهای انتخاباتی، علاقهاش به سیاست و قدرت را آشکار کرده بود. او هیچگاه صاحب مقام انتخابی نبود، اما با اظهارنظرهای سیاسی خود خبرساز میشد و جاهطلبی سیاسیاش را پنهان نمیکرد. نخستین نشانهها به اواخر دهه ۱۹۸۰ برمیگردد. ترامپ در سال ۱۹۸۷ با پول شخصی، آگهیهای تمامصفحه در روزنامههای بزرگ منتشر کرد و درباره سیاست خارجی و کاهش کسری بودجه نظر میداد. چنین اقدامی از سوی یک تاجر، موجی از گمانهزنی درباره اهداف سیاسی او ایجاد کرد. یک سال بعد نیز بهطور خصوصی با لی اتواتر، استراتژیست جمهوریخواهان، تماس گرفت و ابراز علاقه کرد که به عنوان معاون رئیسجمهور در کنار جرج بوش پدر نامزد شود. بوش این درخواست را «عجیب و باورنکردنی» دانست و آن را رد کرد.
بلندپروازیهای سیاسی؛ از حزب رفرم تا نظریههای جنجالی
ترامپ در دهه ۱۹۹۰ علاقهاش به سیاست را پنهان نمیکرد. او به هر دو حزب کمک مالی میداد و برای خود نفوذ میساخت. در سال ۱۹۹۹ وارد حزب رفرم شد و برای انتخابات ۲۰۰۰ اعلام آمادگی کرد، اما خیلی زود انصراف داد؛ بسیاری این کارزار را یک اقدام تبلیغاتی میدانستند. در دهه ۲۰۰۰ ترامپ خود را جمهوریخواه میانهرو معرفی کرد، اگرچه چند بار ثبتنام حزبیاش را تغییر داد. بحران مالی ۲۰۰۸ و انتخاب اوباما، انگیزههای سیاسی او را دوباره فعال کرد. مهمترین نقطه عطف، نقش او در «تئوری تولد» بود. از ۲۰۱۱ تابعیت اوباما را زیر سؤال برد و بارها از او خواست مدارک تولدش را منتشر کند. او حتی بعد از انتشار گواهی تولد نیز کوتاه نیامد و گفت شاید اوباما در آمریکا متولد نشده باشد. این موضع جنجالی ترامپ را برای بخشی از محافظهکاران محبوب و برای بسیاری دیگر نگرانکننده کرد.
صعود در فضای رسانه و حزب جمهوریخواه»
با نزدیک شدن انتخابات ۲۰۱۲، ترامپ مدتی به فکر نامزدی افتاد و در نظرسنجیها جایگاهی قابلتوجه کسب کرد، اما وارد رقابت نشد و از میت رامنی حمایت کرد. همزمان در شبکههای اجتماعی و بهویژه توییتر، به شدت به اوباما و سیاستهای او حمله میکرد. او خود را مشتاق «آمریکا دوباره عظیم» نشان میداد؛ عبارتی که بعدها شعار اصلیاش شد. سرانجام در ۱۶ ژوئن ۲۰۱۵ در برج ترامپ نامزدی خود را اعلام کرد. سخنرانی او ضد تشکیلات سیاسی بود و خود را منجی مردم ناراضی معرفی کرد. او با حمله تند به مهاجرت غیرقانونی خبرساز شد و سخنانش درباره مکزیکیها موجی از اعتراضات را بهراه انداخت. NBC و یونیویژن همکاری با او را قطع کردند، اما شعارهایی مانند ساخت دیوار و بازگرداندن مشاغل صنعتی، بخش بزرگی از رأیدهندگان ناراضی را جذب کرد. تا اواخر ۲۰۱۵ ترامپ صدر نظرسنجیهای جمهوریخواهان را در اختیار داشت.
ترامپ، پدیدهای خارج از قواعد
تا پایان ۲۰۱۵ ترامپ به پدیدهای کمسابقه در سیاست آمریکا تبدیل شد؛ فردی بدون سابقه حکومتی که فقط با اتکا به ثروت، شهرت و شخصیت جنجالی خود توانسته بود به مدعی اصلی حزب جمهوریخواه تبدیل شود. او با حضور مداوم در رسانهها، لحن تهاجمی، استفاده از جنجال، و نمایش استقلال مالی، سیاستمداران سنتی را به حاشیه راند. هرچند پیروزی او در ۲۰۱۶ خارج از محدوده این روایت است، اما مسیر چنددهساله او نشان میدهد چه عواملی این صعود را شکل داد: تربیت در خانوادهای مرفه، جسارت فردی، بهرهگیری استادانه از رسانهها، برندسازی شخصی، و حتی پروندههای قضایی و جنجالها. همه این عوامل ترامپ را چهرهای ساختند که توانست خارج از قواعد معمول سیاست، به کاخ سفید برسد و ساختار سنتی رقابتهای انتخاباتی آمریکا را دگرگون کند.
منابع
-
Miller Center – Donald Trump: Life Before the Presidency
-
Biography.com – Donald Trump Profile
-
Wikipedia – Donald Trump (Early life, Business career, Political aspirations)
-
The Guardian – Trump and the Central Park Five
-
PEOPLE.com – Rosie O’Donnell and Donald Trump Feud
-
USA Today report on Trump lawsuits (cited in Miller Center)












